آیا مصونیت جمعی علیه کرونا حقیقت دارد یا یک خیال دست نیافتنی است؟
زمروز: از همان آغازین روزهای فراگیر شدن کرونا در جهان، سخن از ایجاد ایمنی دسته جمعی و یا همان «ایمنی گله ای» مطرح بوده است. این سخنان نه تنها در میان محافل خبری، بلکه میان مدیران بهداشتی کشورها نیز مطرح بوده است.
پیش از این این امید وجود داشت که با ابتلای بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد یک جامعه به یک ویروس فراگیر، یا با واکسینه کردن همین میزان از جمعیت، بخش باقیمانده جمعیت ممکن است که کمتر در معرض خطر باشند.
در این بین بودند کشورهایی همچون سوئد تلاش کردند تا با ایجاد ایمنی دسته جمعی بتوانند این بزرگترین بحران سلامتی قرن را پشت سر بگذارد.
تحقیقات جدید اما بر این مساله تاکید دارند که بشر باید تا اطلاع ثانوی با کرونا زندگی کند.
جمهوری اسلامی با تکیه بر همین استدلال، سعی کرد تا بی توجهی به این اپیدمی بزرگ قرن و کوتاهی در مدیریت کرونا را توجیه کند. از زمان آغاز این اپیدمی، شاهد بودیم که جمهوری اسلامی بدون ایجاد محدودیتهای زیاد و فقدان برنامه و امکانات، ادعا کرد که همچون سوئد به سیاست ایمنی گله ای باور دارد. فارغ از اینکه نظام درمانی سوئد یکی از بهترین و کامل ترین سیستم های سلامتی و درمانی در جهان است و دسترسی بیماران به خدمات درمانی بسیار مهیاتر از کشوری همچون ایران است که از لحاظ خدمات درمانی در پایین ترین رده خدمات درمانی جهان قرار دارد.
فارغ از اینکه مقایسه بسترهای بهداشتی درمانی سوئد و ایران با یکدیگر شبیه به یک شوخی نابخردانه است، مدیریت و برنامه ریزی سوئد برای دست یافتن به این سیاست را نیز نمیتوان با «مدیریتِ فی امان الله» جمهوری اسلامی مقایسه کرد.
دولت سوئد در این مدت زمان تلاش کرد تا با برنامه ریزی های دقیق و تکیه بر «اعتماد موجود بین دولت و جامعه» و با تدابیر حداقلی، و حفاظت ویژه از بخش آسیب پذیر جمعیت، کشور را به سمت ایمنی گله ای سوق دهد.
اما مدیریت کرونا در ایران، عملا کشور را در بدترین شرایط ممکن، به حال خود رها کرد. و «هیچ کاری نکردن» را مدیریت کرونا نامگذاری کرد. که همین نیز سبب کشتار بخش بسیار زیادی از مردم ایران بر اثر کرونا، در یک سال و نیم گذشته شده است.
در حالیکه واکسیناسیون در ایران به صورت قطرهچکانی پیش میرود و به سبب سوءمدیریت و اولویتیافتن منافع و مطامع مافیای دارو در ایران و شرکتهای درگیر در امر تولید یا واردات واکسن، با مشکلات اساسی روبهرو است، در نقاط دیگر جهان این بحث جاری است که با توجه به جهشهای متواتر ویروس کرونا و تهاجمیتر و سرایتمندترشدن آن که از جمله در مورد سویه دلتا قابل رویت است، آیا میتوان همچنان درک و دریافتهای قبلی مبتنی بر رسیدن به مصونیت جمعی در صورت ابتلا یا واکسیناسیون ۶۰ تا ۷۰ درصد جامعه را درست تلقی کرد.
تازهترین تحقیقات منتشر شده از سوی موسسه روبرت کخ در آلمان، با توجه به سیر جهشها و عمکرد سویههای کرونا، رسیدن به مصونیت جمعی به دستکم ابتلا یا واکسینهشدن ۸۵ درصد جامعه نیاز دارد. بنا بر این محاسبات، با توجه به این که واکسنیاسیون افراد زیر ۱۲ سال همچنان محل تردید و توأم با ریسک تلقی میشود، لذا لازم است که شهروندان میان ۱۲ تا ۵۹ سال تا ۸۵ درصد و بالای ۶۰ سالهها تا ۹۰ درصد کاملاً واکسینه شوند تا مصونیت جمعی مطلوب تحقق یاید.
بر اساس این تحقیقات، مشکل این است که بدون واکسیناسیون کودکان و نوجوانان، که به خصوص در برابر سویه دلتای کرونا بیش از سایر سویهها آسیبپذیرند، رسیدن به درصد یادشده ناممکن به نظر می رسد.
این واقعیت نیز وجود دارد که در میان جمعیت بالای ۱۷ سال نیز درصد قابل توجهی از مردم، به واکسیناسیون بدبین هستند و عده ای نیز از سر درک و دریافتهای دیگر حاضر به زدن واکسن نمی باشند. که همین دلایل نیز رسیدن به مصونیت جمعی مبتنی بر محاسبات جدید را با مشکل و گاها غیر ممکن میکند.
در مورد ایران نیز برخی بر این باورند که وجود مافیای دارو که اینک به آن مافیای واکسن را نیز باید افزود، و بی برنامگی و هرج و مرج مدیریتی در کشور، انجام واکسیناسیون مفید و موثر و در نتیجه رسیدن به «ایمنی جمعی» را عملا غیر ممکن می کند.